سیدامیرعباسسیدامیرعباس، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

سیدامیرعباس مامان

93.05.30

سلام بالاخره اینترنت درست شد و منم وقتی پیدا کردم برای نوشتن. این دو هفته گذشته خیلی سخت گذشت. تقریبا از روزیکه امیرعباس رو ختنه کردیم همه شبها بی تاب بوده و گریه کرده. بعضی شبها انقدر گریه کرده و بی تاب بوده که نمیدونستیم چی کارش کنیم. دوشنبه شب این هفته بردیمش بیمارستان کودکان مفید از بسکی بی تاب بود و گوشهاش رو میکشید. دکتر گفت که گوشهاش حساسیت شده و باید بگردید و ببینید به چی حساسیت پیدا کرده؟ چه مصیبتی مگه به این راحتی میشه فهمید. براش رانیتیدین و سیتریزین و گریپمیکسچر تجویز کرد و پماد تریامسینولون برای زدن به گوشهاش... اون شب رو استفاده کردیم فرداش هم همینطور ... خاله نسرین ادرس دکتر فراشاهیان رو داد و گفت که دکتر خیلی خوبیه ب...
30 مرداد 1393

93.05.19- ختنه امیرعباس

ختنه امیرعباس سلام بالاخره دلمون رو به دریا زدیم و تصمیم گرفتیم امیرعباس رو برای ختنه ببریم. فقط سعی کردیم نزدیکترین جا به خونمون باشه که توی گرما اذیت نشه. وای چه روز سختی بود. از صبح از استرس داشتم خفه میشدم نمیتونستم چیزی بخورم. بغض گلوم رو گرفته بود وقتی به امیرعباس نگاه میکردم پشیمون میشدم و میرفتم سمت تلفن به بابایی بگم که نیاد یه روز دیگه میریم اما هرچی فکر میکردم می دیدم این کاریه که بالاخره باید انجام بشه و هرچی زودتر بهتر و باید صبوری کرد. ساعت دوازده و نیم مطب دکتر بودیم. خداروشکر که دکتر خانم بود و البته خیلی خوش اخلاق (خانم دکتر جذبی) و اجازه داد مامانی پیش تو باشه البته امیرعباسی که بخاطر امپولهایی که زده بود تقر...
20 مرداد 1393

93.05.18

سلام بالاخره بعد چند روز قطع بودن اینترنت و باکلی دردسر برای خواباندن امیرعباس فرصت شد که بنویسم. متاسفانه علیرغم اینکه بیشتر روزها رو گرسنه هستم و مراعات خیلی چیزها که چی بگم تقریبا همه چیز رو میکنم توی هفته گذشته دوبار امیرعباس شب از درد یکساعتی گریه کرده. دیشب که ظاهرا هم گوشش درد میکرد هم دلش یه شبم دل درد بدی داشت که نوشتم. هیچی بدتر از این شرایط نیست که بچه ات داره درد میکشه به همه چیز متوسل میشی از عرق نعنا و داروهای دل درد گرفته تا روغن زیتون و حیوانی و خلاصه هرچیزی که بشه با اون درد بچه رو کم کرد و ارومش کرد. دیشب خیلی گریه کرد بدجوری نااروم بود اما بالاخره ساکت شد و خوابید. وقتی اینطوری میشه خیلی احساس میکنم مستاصل شدم ...
18 مرداد 1393

دل درد امیرعباس

سلام قبل از هرچیزی باتاخیر عیدفطر رو تبریک میگم. امیدوارم نماز و روزه ها مقبول درگاه حق باشه. دوشنبه 6 مرداد یکماه امیرعباس تمام شد. برای همین صبح بردمش درمانگاه هم برای شنوایی سنجی هم برای تشکیل پرونده. شنوایی سنجی که نداشت و موکول شد به یه جای دیگه اما پرونده تشکیل شد هم برای خودم هم امیرعباسم. خداروشکر منحنی رشد امیرعباسم خیلی خوب بود قدش 54 شده بود یعنی 4 سانت بلند شده بود و وزنش 4400 یعنی حدود یک و نیم کیلو اضافه شده بود و دور سرش هم خوب بود. قرار شد دفعه بعد 6 شهریور بریم برای واکسن دوماهگی امیرعباس. اما متاسفانه ظاهرا اونروز امیرعباس گرمازده شده بود و منم نمیدونستم باید شیرم رو خنک کنم و بهش بدم برای همین تا ...
11 مرداد 1393

93.05.02

سلام پسر قشنگم بالاخره امروز با کمک بابایی شهامت به خرج دادم و مطالب بلاگفای تورو انتقال دادم به اینجا تا از این به بعد اینجا برات بنویسم.همش نگران بودم نکنه وبلاگت خراب بشه و اینجا هم درست نشه اما خداروشکر همه چیز درست شد. انشاالله توی بلاگفا آدرس اینجا رو برای خاله های مهربون میگذارم تا از این به بعد تورو اینجا ببینن.   ...
2 مرداد 1393
1